۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

رو در رو

هوی.... هوی... با توام

بیا پائین ن ن ن ... آهان ..همینجا وایسا بغل من ...میتونی بشینی... یا اون روبرو یا بیا این ور پهلوم ...اهان حالا شد ...

حالا میتونی نگاهم کنی...

از این زاویه چطوریم؟حالا شبیه تر نشدم به خود تو...

ببین خسته نشدی ازبس رفتی اون بالا نشستی جا خدا نگاهت رو انداختی رو ما و انگ زدی و انگ زدی و انگ زدی؟ بس نیست؟حوصلت سر نرفت؟ گردنت درد نگرفت؟

+ کاکتوس ; ۱٠:۱۱ ‎ب.ظ ; ۱۳۸۸/٤/۱٥

هیچ نظری موجود نیست: