همیشه حرف زدن رو دوست داشتم . خوش صحبت نبوده و نیستم و گاهی شاید به تته پته هم بیفتم .اما دوست داشتم حرف بزنم و به حرفها گوش بدم بهترین راه برای بیان عقاید و نظرات و علایق برای من حرف بود و حرف .
این روزها که وقت بیشتری دارم و کمی، فقط کمی بیشتر به خودم و روزهای گذشته فکر میکنم ، هیچ اثری از بیشتر حرفهای گفته و شنیده پیدا نمیکنم .واژه ها انگار فقط در همون لحظات اعتبار داشتند و با گذشت زمان هیچ ازشون باقی نموند .
اما بیشتر که فکر میکنم یادداشتها،حرکات ، نگاهها و محبت های بی کلام رو به خوبی به یاد میارم . خوشحال یا ناراحتم میکنند یا احساساتم رو به خودشون سخت مشغول میکنند .
بعد از گذشت مدتها با کوچک ترین چیزها مثل اول همه جلوی چشمم رژه میرند و به خوبی و با جزئیات انگار که برای من تکرار میشن .و من ترجیح میدم کمتر از کلمات و حرف زدن استفاده کنم . دوست دارم با نگاهم ، حرکاتم، خنده ام حرف بزنم و به یاد بمونم .
از صداها از دنیای شلوغ صداها خسته ام.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر