قبل تر ها خیال میکردم به دنیایت ،دنیای به ظاهر پر پیچ و خمت که پای بگذارم نزدیک تر میشوم به تو . به دنبال نشانه هایت میرفتم ،میخواندم و با چشمانت میدیدم.
پیدایت هم میکردم بیشتر اوقات و بعد کم رنگ میشدی در ذهنم انگار گره هایت باز میشد و توی بی گره مرا از حرکت به سمتت باز میداشت ،انقدر ساده نفوذ در تو را نمیپسندیدم .
هرگز این سستی و کرختی خواست من نبود .
حالا دنیایت را گذاشته ام برای خودت ،تو با تمام دشواریهایت.
کودک درونت.
بد اخلاقیهایت.
مهربانیهای خاص خودت .
میترسم از ورود به دنیایت ،رویاهایت،میترسم الوده شوند .
۱ نظر:
mahsa..man in post ro kheli doos dashtam..kheli behem nazdike..kheli amigh bood..damet garm
ارسال یک نظر