۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه



قبل تر ها خیال میکردم به دنیایت ،دنیای به ظاهر پر پیچ و خمت که پای بگذارم نزدیک تر میشوم به تو . به دنبال نشانه هایت میرفتم ،میخواندم و با چشمانت میدیدم.

پیدایت هم میکردم بیشتر اوقات و بعد کم رنگ میشدی در ذهنم انگار گره هایت باز میشد و توی بی گره مرا از حرکت به سمتت باز میداشت ،انقدر ساده نفوذ در تو را نمیپسندیدم .

هرگز این سستی و کرختی خواست من نبود .

حالا دنیایت را گذاشته ام برای خودت ،تو با تمام دشواریهایت.

کودک درونت.

بد اخلاقیهایت.

مهربانیهای خاص خودت .

میترسم از ورود به دنیایت ،رویاهایت،میترسم الوده شوند .

+ کاکتوس ; ٧:۱۳ ‎ب.ظ ; ۱۳۸۸/٤/٢٦

۱ نظر:

ICE گفت...

mahsa..man in post ro kheli doos dashtam..kheli behem nazdike..kheli amigh bood..damet garm