۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

نقابهاي من



امان از اين نقاب هاي لعنتي ِ من.
همين روزها تركشون ميكنم يا شايد هم اونها قراره من رو ترك كنن.به هر حال
به همين زوديها .
به همين نزديكيها.

۱۰ نظر:

ماه مون گفت...

بهت نمی یاد زیاد نقاب داشته باشی.
.
خوبی ؟

ندا گفت...

نقاب؟
نقاب برای ادمای ترسوء فکر نمی کنم اینقدر ترسو باشی
البته بعد از این همه سال خواه نا خواه برای من نقابی نداری اما برای بقیه هم نداشته باش ادمایی که نقاب می زنن ادمای...
تو از اونا نیستی این رو مطمئنم

نیلوفرانه گفت...

امیدوارم بتونی موفق شی ...

مهرنوش گفت...

اونا ترك نميكنن ..

تو ترك ميكني ..

توانائيت كه بالاس !!


اره .. همه ميگن ميميري .. تازه همشون ميگن تو كه همينجوري مرده محسوب ميشي .. اين همه سنگينم برداري ديگه ...

اخه واحدا داغونه .. همينجوريش 5 روز در هفته بايد برم يوني

غرغرو گفت...

به ماه مون:
دروغ گو نه چندان (جداي اينجا). ولي نقاب چرا.من خوبم .:)
به ندا:
ترسو كه هستم.شايد نباشم .انقدر ها هم نقاب نميزنم شايد هم هستم.
به مهرنووش:اميدوارم كه بتونم فعلا كه سخت چسبيدن.
بيشتر از همه نزديك بودنشون به هم ديگه كلافه كننده ست فكر كنم.

مژده گفت...

امیدوارم موفق شی. شاید این بزرگترین موفقیت ممکن باشه برای هر کسی تو این دنیا

پري ناز گفت...

موفق ميشي!

ناخنک گفت...

فکر نمیکنم زیاد نقاب داشته باشی

sarbazan sabz گفت...

سلام
اگه دوست داشتی بیا پیش ما
به امید آزادی سبز...

پـ.ـوریـ.ـا مـ.ـنـ.ـزه گفت...

من که خیلی وقته نقاب نمی زنم. شاید هیچ وقت نزدم و همیشه از حرارت صداقت سوختم ...