-
من تنها چیزی که میخواستم این بود که حس نکنم داره ازم تغذیه میشه. وقتی قرار
بود یه هفته بمونه و حالا پنج ماهه که اینجاست. وقتی دست به پولاش نمیزنه و
برا هر ...
ورود بانوان به قهوهخانههای معمولی
-
رئیس اتحادیه قهوهخانه داران و سفرهخانههای سنتی تاکید کرد که ورود بانوان
به قهوهخانههای معمولی غیرقانونی است و در مورد قهوهخانهها و
سفرهخانههای سنت...
مرگ در میزند...
-
تق... وقتی متوجه سنجاب سیاه شدم که داشت تنهی افرا را رو به پایین
میدوید... نفهمیدم در تعقیب رقیبی جوانتر است یا بدنبال دختری زیبا چنان سر
از پا نشناخته م...
-
چه اشنای غریبی بودی با من. نگاه غریبی که روزی اشنا بود. سهم یک جایی از
زندگیم که دیگر انجا نبودم. باز دیر رسیده بودی و من درگیر جایی دیگر.و
توهمچنان جذاب ...
بت نسازیم
-
میدونم خیلی وقته نیومدم ... شاید هم خیلی ها فراموشم کرده باشند... راستش
خیلی درگیرم و ازطرفی حوصله خوندنم از نوشتنم خیلی بیشتر شده...من رو به خاطر
اینکه نظ...
خداحافظ
-
سلام خوبه خوب خاطرم مونده روزی رو که اینجا رو ساختم ... اونروز سرمست از
قبولی دانشگاه می رفتم که تحقق آرزوهای تمام روزهای کودکی و نوجوانی ام را در
سرزمین ب...
اي گودو،اي مسيح از آن روز كه روزگارم آغاز شد من بانگ جرس كاروانت را ميشنيدم بالاخره كاروان رسيد در آن حال كه لبخند مي زد گل صوفي زيبا را به من هديه ميكرد (علي شريعتي)
۸ نظر:
_ لذّت ژرف تر از محنت:"رنج مي نالد كه گم شو! امّا، هر لذّتي جاودانگي مي خواهد!
این روزها بیشتر حرفامون پر از ایهام شده داریم تمرین می کنیم باطن بین بشیم نه ظاهر بین
آخیش بلاخره کامنت دونیت باز شد !!!
هورااااااااااااا
شاید این جمعه بیاید شاید
در انتظار گودو
در انتظار گودو مي باشيم.
من دیگه از ایهام گذشتم... رک مینویسم
(لبخند)
نیمه شعبان اینقدر شلوغه که هیچ کاری نمیتونند بکنند
ارسال یک نظر