۱۳۸۸ شهریور ۱۱, چهارشنبه

فريب

دخترك بر سر ميز مشغول بازي با واژه ها
فكر ميكند ،سبك و سنگين ميكند .
از اول تا آخر از آخر تا اول مرور ميكند.
بعد متعجبانه تصويرمحو خودش را بر شيشه ي روي ميز برانداز ميكند .

به ناخونهاي بلندش كه به دقت لاك خورده اند نگاه ميكند .

شالش را صاف وصوف ميكند و زير لب مي گويد . خوب شد اين را قرض گرفتم به رنگ لبها و ناخن هايم خوب مي آيد .و در دل ميگويد :

بالاخره نوبت من هم رسيد .

به ساعتش با بند قهوه اي رنگ و رو رفته نگاه ميكند بعد به سرعت آن را زير آستين مانتوي سياه و سفيدش پنهان ميكند و دوباره در دل آفريني حواله خود ميكند و فكر ميكند :

زرنگي يعني اين . خوب نونم تو روغن افتاده .

.

.

.

پسرك 206 عاريه اي را با دقت كامل جلوي در پارك ميكند.

خودش را براي آخرين بار در آينه ماشين بر انداز ميكند و تحسيني به دنبالش :

-چي بوديم و خبر نداشتيم .

با طمانينه از در ماشين خارج ميشود و به سمت در شيشه اي قدم بر ميدارد و زير لب ميگويد :

_چه لقمه چرب و نرمي . نونم تو روغنه.

۴ نظر:

ونوس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پري ناز گفت...

داستان جالبي بود ولي فك نمي كني كه اين روزها همه با صدقه سر يه وام گرفتن از بانك ديگه حداقل اين 206 رو دارن و كار به قرض و قوله نمي رسه؟! بعضي وقت ها با خودم فك ميكنم و ميگم مردم خيلي پولدارن ها!

غرغرو گفت...

پريناز:
ما كه با وام و بي وام نتونستيم 206 رو داشته باشيم . ولي خب از يك جنبه ش نگاه كن كه ك جوون كه هيچي نداره نه بهش وام ميدن نه چيزي كه بخوا بخره .
كلا چون مردم ما به ظوهر اهميت ميدن به نظر پولدار ميرسن وگرنه كه...

پـ.ـوریـ.ـا مـ.ـنـ.ـزه گفت...

روغنشم پر چرب ...